رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 3 روز سن داره

سراغاز

بدون عنوان

رهای گلم الان حدود یک ماه هست که دارم سعی میکنم از پوشک بگیرمت ولی خیلی موفقیت امیز نبوده و خودت هم خیلی دیگه نمیتونی پوشک رو تحمل کنی به خاطر همین 5 نفری مراقبیم تو به موقع بری جیش کنی گلم سعی میکنم شبا هم از شیر بگیرمت که کمتر نیاز به دسشویی داشته باشی. فکر کنم دوس داری بدونی الان به چه چیزایی بیشتر علاقه داری از همه مهم تر حیواناته که همه رقمش رو دوس داری تو تلویزیون تو کوچه خیابون و همه جورش رو بیشتر سگ و گربه ومن نمیتونم هیچ کدومشون هم خونه نگه دارم چون امکان داره براش یه اتفاقی بیفته و تو هم بی نهایت روحیه حساسی داری اسیب میبینی گلکم. تاپ یکی دیگشه که دوس داری اگه سوار بشی تا موقع پ...
15 ارديبهشت 1393

بعد از چندین ماه

سلام مامان جان من واقعا معذرت میخوام که این مدت برات مطلبی ننوشتم اونقدر اتفاقات مختلف پیش اومد که به کلی یادم رفته بود. امروز 14 اردیبهشت 93ساعت 8 صبحه و من کلی بی خوابی دارم اخه میخوام تو رو از شیر بگیرم الهی برات بمیرم خیلی به شیر وابسته هستی چند روزه دارم شیر پاستوریزه بهت میدم ولی بازم دکتر نریمان گفته باید قطع کنیم چون دندونت خراب میشه.  نمیدونم از کجا شروع کنم تا بدونی این مدت چه خبرایی بوده ولی بذار ایه خلاصه ای از خودت بگم. تو این مدت بی نهایت دختر خوبی بودی ازت ممنونم عزیزم ولی اون وروجکیای سنت رو داری مانند لب تاب که نمیتونم جلوت باز کنم همش میگی بازی یکی از دلایل دیرکردمم همین بود....
15 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

تازگی ها وای از چی بگم رها جان؟؟؟؟؟؟؟؟ اول از گلیت میگم عزیز دلم یه کارایی میکنی که دل همه رو بردی دست میزنی و پور میکنی و یه عالمه کار خنده دار همین الان هم نق میزدی تو بغلمی از 8 ماهگی دیگه راه رفتنت زیاد شده و اصلا هم راضی نمیشی چار دست و پا بری بابایی کمرش رو تو راه رفتن تو گذاشت ولی الان دیگه که یه هفته مونده 9 ماهت تموم بشه خیلی مستقل تر بشی فدات شم خیلی دوست داری همه کارا رو زودتر بکنی وای ما 7 بهمن عروسی رفتیم تو هم دعوت داشتی حماقت کردم بردمت چه به روز ما اوردی از همون اول گریه کردی تا شام خیلی ناراحت شدم نمیدونستم برات چه کار کنم نمیتونستم بگم اهنگ رو قطع کنن ...
21 بهمن 1391

اراد جان

تولد اراد جان مبارک باشه  22 دی پسر دایی گلت به دنیا اومد قدمش مبارک اما ما الان نمی تونیم از نزدیک ببینیمش اخه کاناداس ولی قول داده تا عید بیادش بعد ما بخوریمش ...
21 بهمن 1391

بدون عنوان

شب یلدا اولین شب یلدا تو پیش هر دوتا پدر بزرگ و مادر بزرگات بودی اخه مادر بزرگ از تفرش اومدش همه رفتیم اونجا اخه تولدش هم بود خیلی خوش گذشت
16 دی 1391

بدون عنوان

خوراکی های جدیدش رها دیگه شروع کرده به غذا خوردن اول از لعاب برنج شروع کرد ولی الان دیگه تقریبا همه چی میخوره. حریر بادوم رو خیلی دوس داری. زیر 6 ماه که شیر اس ام ای گلد میخوردی ولی چون تحریم هستیم مال بالای 6 ماهشو که اس ام ای پروگلس بود پیدا نمیشه دیگه مجبور شدیم ببلاک رو انتخاب کنیم ولی خدایی اینم شیر خوبیه خوب میخوری. قطره اهن هم شروع کردی به خاطر رشد قدی خوب هم دکتر نریمان قطره روی زینک دادش. برات نودل درست میکنم کلی دوس داری باهاش خودت بازی میکنی اون وسط هم یه چیزایی میخوری.  ...
16 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سراغاز می باشد